در حال حاضر یک گرفتاری دیگر هم برای خود ما وجود دارد ، و آن اینست که چون باید آن مفاهیم را به اصطلاح قدیمی برگردانیم ، روشنفکر یا نیمه روشنفکر که گمان میکند میخواهیم همان حرفهای قدیمی را بخوردش بدهیم ، فرار میکند ، بنابراین مجبوریم اسمش را عوض کنیم. مقالات شمس را میخواندم و دیدم که شمس در جایی میگوید :" و راه حق آن بود، که ایشان بدنامش کردند و به کفرش آلودند. (راه عدالت و برابری را میگوید و گویا میخواهد از مزدک صحبت کند) و این است که نمیتوان ا
به نظرم خیلى ساده ست
اباذرى و ملکیان رو میشناسید؟
اگه نمیشناسید که خوب نیست. یعنى از وضعیت فرهنگى اجتماعى خیلى بى خبرید.
اگه میشناسید بهتر میشه اوضاع!
من ملکیان رو خیلى دوست دارم!
اما یه چیز دیگه میخوام بگم! توى جامعه روشنفکرى الان دو گروه عمده وجود دارند : یه گروه منتقدان وحشى و مخالف همه چیز و یه گروه روشنفکر مهربان و متواضع . یه گروه سومى هم خودشونو نخود هر آش مى کنن که از کلمات گنده گنده استفاده مى کنن و نمى فهمن چى میگن اصلاً اینا جز روشنف
یکی از ماموریت های خطیر قشر((خود روشنفکر پندار)) در کشور ما این است که هر چیز مورد پذیرش مردم را نفی کنند!.
جناب احمد حلت برای خیلی ها معرف حضور هست. ایشان هم مثل خیلی از روانشناسان کشور مان عقده ی روشنفکر نامیده شدن دارد!
ادامه مطلب
این بحث رو خیلی وقت بود که شروع کرده بودم، امّا این قسمتش مونده بود.
برای نقد درست و دقیق روشنفکران، باید با افکار آنها آشنا باشید. جریانهای روشنفکری در ایران به دستهی کلی تقسیم میشوند:
1. روشنفکر غیردینی
این جریان به کلّی مخالف دین است و آن را نامعقول و غیرعلمی و ... میداند.
2. روشنفکر دینی
این جریان، با دین مشکلی ندارد امّا سعی میکند دین را طبق علوم و فلسفهی غرب تفسیر کند. از جمله دستههایی که ذیل این گروه قرار میگیرند:
الف) جری
بازار داغ روشنفکری این روزها سیر اکیدا صعودی را در کشورمان طی میکند و نسل جوانی که دچار تضادهای هنجاری و دوپهلو اندیشی ویرانگر شده اند،قهوه خوردن در کافه و پک زدن به سیگار را در چهارچوب روشنفکری قرار داده اند کما اینکه اندکی از جملات نیچه را نیز سپر خود کرده اند و با فازهای مختلف پوچی زندگی،لباس آریستوکراسی رنج را برتن دارند.پولدار بودن با روشنفکر بودن رابطه ی مستقیم پیدا کرده و هرچه شخص پولدارتر باشد او را خوشبخت تر و روشنفکرتر می پندارند
2628 - «اسدالله علم» معتمد «محمدرضا پهلوی» مینویسد: "روزنامه نیویورکتایمز شرحی نوشته بود که روشنفکران ایران خواستار تحولات عمیق و اساسی در اجتماع ایران هستند. شاهنشاه خندیدند و فرمودند «روشنفکر کدام گُهی است؟ اینها اشخاصی هستند که هزاران نوع عقده دارند. خود ما اسم روشنفکر بر آنها میگذاریم و آنها را عَلَم میکنیم، بعد از ما خردهگیری میکنند؟»"منبع: خاطرات علم، جلد۵، ص۳۱۳ (۳۰ مهر ۱۳۵۴)
دانلود فایل اصلی
بزرگترین رسالت روشنفکر در معنای حقیقی آن (و نه در معنای آن واژه مستعمل که بی سیگارش فکر کردن نمیتواند) این است که حماقت عامه را تماشا کند و باز رغبت داشته باشد که راه خود را ادامه دهد؛ مخصوصا در آن دورههای بسیار طاقتفرسا، که حماقت هم پا دارد هم خیابان، هم اشک، هم زبان. و عقل پابُریدهی دستبُریدهی زبانبُریدهی مهجورِ زندانیست. و اینجا حتی کارِ روشنفکر دشوارتر میشود: نماندن در رکاب توده سیاهروح متراکمِ خیابان، تا به خود مغر
روشنفکری گفت: کربلایی! زیارت نرو ، پولش رو بده به فقیر...
کربلایی لبخندی زد و گفت:
خودم فقیر هستم ولی میخواهم زیارت بروم.در ضمن، نیمی از پول زیارتم را ، فقرا کمک کردند.
راستی این را هم بگویم؛ به فقرا کمک نکن.روشنفکر با حالت تعجب زده گفت: چرا؟؟؟
کربلایی به شانهاش زد و گفت: چون فقرا پولی را که دریافت میکنند، خرج زیارت میکنند...روشنفکر، با حالتی تیره فکر و شرمسار، رفت و رفت و رفت، تا اینکه کربلایی از دور صدایش زد و گفت:
آهای..! این را هم بدان، که ا
ما خیلی متمدن هستیم.ما خیلی روشنفکر هستیم.به یکدیگر دست میدهیم.سلام و احوالپرسی میکنیم.از آب و هوا حرف میزنیم.و بعد دوباره دست میدهیم و روز خوشی را آرزو میکنیم.و اصلا به روی خودمان نمیاوریم روزی به جای دست...لب میدادیم...!!!!!!رژ لب قرمز / بلانش
مذهبی، اسلامگرا، انقلابی و میهندوست قطعاً هستم؛
سنّتی، پاناسلامیست، محافظهکار و ناسیونالیست قطعاً نیستم؛
حزباللهی، اصولگرا، اصلاحطلب و روشنفکر هم نمیدانم هستم یا نیستم؛ شاید باشم، شاید نه. چرا که متأسّفانه هنوز که هنوز است، تعاریف روشنی ازشان ارائه نشده است که مورد قبول همۀ موافقان و مخالفانش باشد.
وقتی مذهبیهای یک جامعه نتوانند مذهب را از سنتهای بومی و قومی تفکیک کنند، میتوان از جوانهای روشنفکر مدرن انتظار داشت که وقتی میخواهند با کهنگی مبارزه کنند، مذهب را از نظامهای اجتماعی کهنهشان تفکیک کنند؟
علی شریعتی م آ ۲۱ ص ۲۳۳
.
"... تا مردم به آگاهی نرسیدهاند و خود صاحبِ شخصیتِ انسانی و تشخیصِ طبقاتی و اجتماعیِ روشنی نشدهاند و از مرحلهی تقلید و تبعیت از شخصیتهای مذهبی و علمیِ خود که جنبهی فتوایی و مقتدایی دارند...( فراتر نرفته اند) رسالتِ روشنفکرِ وابسته به چنین جامعههایی در یک کلمه عبارت است از: وارد کردنِ واقعیتهای ناهنجارِ موجود در بطنِ جامعه و زمان، به احساس و آگاهیِ توده. .علی شریعتیمجموعه آثار ۴، ص ۹۴
"... تا مردم به آگاهی نرسیدهاند و خود صاحبِ شخصیتِ انسانی و تشخیصِ طبقاتی و اجتماعیِ روشنی نشدهاند و از مرحلهی تقلید و تبعیت از شخصیتهای مذهبی و علمیِ خود که جنبهی فتوایی و مقتدایی دارند...( فراتر نرفته اند) رسالتِ روشنفکرِ وابسته به چنین جامعههایی در یک کلمه عبارت است از: وارد کردنِ واقعیتهای ناهنجارِ موجود در بطنِ جامعه و زمان، به احساس و آگاهیِ توده. .علی شریعتیمجموعه آثار ۴، ص ۹۴
اومدم در نقد روشنفکری مطلب نوشتم، امّا الآن هرچی میگردم یک وبلاگ درست و درمان که نویسندهش روشنفکر باشه پیدا نمیکنم!!!
خیلی گشتم!!! فقط دوسه تا پیدا کردم!!! خداوکیلی اگر کسی چنین وبلاگی سراغ داره معرفی کنه!!!
یه تبریکی هم به بچّه مذهبیها بگم! انصافا غنای منطقی و فکری وبلاگهای مذهبی بیشتر بود!!! واقعا روحم شاد شد!!!
من به این جوانان امیدوارم!!!
إن شاء الله باز هم میگردم، اگر چیزی پیدا کردم، ادامهی مطلب رو فردا منتشر میکنم!!!
نقد فیلم من می ترسم؛
بهنام بهزادی را قبلتر با فیلم روان و بیادعای «قاعده تصادف» میشناختیم که در زمان خودش گامی رو به جلو در سینمای ایران بود. «وارونگی» هم، علی رغم تلاش فراوانش برای روشنفکر جلوه کردن، اثری ساده و متوسط بود که یکی دو حرف مهم را با ژستی متفرعنانه بیان میکرد.
اکنون اما، پس از چهار سال، «من میترسم» به وضوح نشان میدهد که بهزادی در یک سراشیبی خطرناک افتاده و ایدههایی را شخم میزند که کفه ترازو را به سمت منتقدان تندرو ک
درد این وطن فراموشی و قدرنشناسی بخشی از مردمی است که نه تاریخ خواندند و نه درکی از آن دارند و نه سعی و کوشش فعلی و فکری در دین و بنیان های اخلاقی آن دارند!درد این وطن روشنفکر نمایانی است که همزمان هم حامی مصدق اند و هم مدافع رژیم مستکبر پهلوی! هم حامی دموکراسی و پلورالیسم غربی هستند هم رژیم شاهنشاهی و میلیتاریستی! اگر بخواهم بنویسم ۵۷ سال حکومت پهلوی ها چه گذشت و با رویکرد توسعه تک بعدی و وابسته چه بر سر مردم و اقتصاد و کشاورزی و فرهنگ بومی
فروردین : ماجراجو ، پرشور – بی احتیاط ، کم صبر
اردیبهشت : قابل اعتماد ،خونسرد – یکدنده ، خودخواه
خرداد : همه فن حریف ، شاداب – دمدمی مزاج ، نگران
تیر : احساساتی ، بامحبت – نازک نارنجی ، حساس
مرداد : دست و دلباز ، باوجدان – کم تحمل ، غیرقابل پیش بینی
شهریور : فروتن ، زیرک – وسواسی ، عجول
مهر : باتدبیر ، آرمانگرا – دودل ، خوش باور
آبان : مصمم ، بانفوذ – لجوج ، خودرأی
آذر : جذابیت، اوووووووووف ، نزارید عصبانی بشه وگرنه…
دی : باحوصله ، واقع بین – مقر
یا مُلَقِّن
( ای آمرزنده)
سلام :))
حس میکنم مدت های دورِ دور هست که ننوشتم!
از 2 آذر تا امروز که 22 آذره
تازگی دارم کتاب « آغازی بر یک پایان» شهید آوینی رو میخونم.
و چقدر این کتاب عالیه. چقدر دیدِ باز و جامع و جالبی داشتند. و چقدر روشنفکر!
ویکی پدیا روشنفکر رو اینجوری تعریف کرده :« صطلاحی است که در اصل بهمعنی تفکیک دو چیز از همدیگر است؛ به همین دلیل، بهعنوان روح انتقادگرا و ممیز شناخته میشود. »
و منظور من از روشنفکر اینه. نه اون اصطلاحی ک
مخاطبین شبکه اجتماعیم را بررسی میکردم و در کمال ناباوری روی پروفایل استادم، اعلامیه ترحیمش را دیدم! اصلا باورم نمیشه استادِ کاربلدِ،دست به خیری که در آمریکا تحصیل کرده بود ولی مسلمانی روشنفکر بود ولی نه از نوع غرب زده اش! به قول خودشون مسلمان روشنفکری بود دیگه از میانمون رفته .... اگه شرایطش رو داشتم می رفتم اصفهان برای مراسمشون....
شادی روحشون فاتحه +صلوات
شایگان، به گمان من، روشنفکری معنوی، و نه دینی، و نه لائیک است.
روشنفکر، به اعتبار این که عقلانیت، و به خصوص عقلانیت نقادانه را به جد پاس میدارد،
و معنوی (spiritual)، به این اعتبار که سهم روح (spirit) را سرسختانه مطالبه میکند. |link|
پ.ن: کتاب ملت عشق رو میخوام بخونم. کسی خونده؟ (به نظرتون چهجور کتابیه؟)
سلام
یه دیالوگی تو فیلم نفوذی بود که به نظرم هیچوقت قدیمی نمیشه. این بود:
"دِ بیچاره اینجا ایرانه… هر چقدر بیشتر زحمت بکشی؛ بیشتر میزنن توی سرت… بیشتر دل می سوزنی؛ بیشتر بهت انگ میزنند… آسه میرم آسه میام؛ با هیچ کسی کاری ندارم؛ دل به هیچ چیزی نمیبندم. جز پول. آره پول…! تو این مملکت بلبشو، اونقدر راه هست که بخوای پول خوب در بیاری. هیچکس هم ازت نمی پرسه از کجا آوردی! آخه اینجا کشور خرید و فروشه. وزیر رو میخرن… وکیل رو میخرن… نماینده مجلس
روشنفکر نیست،دزدی ست که با چراغ آمده..
#شاملو
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✦ @Parsa_Night_narrator ✦
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
[عکس 572×720]
مشاهده مطلب در کانال
هی می گویند که فلانی شو، یا اگر هستی بهمانی باش؛
خب بله اگر تصمیم درست بوده باشد، شدن و به تبع پسِ آن، ماندن در یک راه و یک اندیشه، خیلی خوب است و به جا؛
ولی کمی غوطه بخوریم و عمقی تر ببینیم_اگر شایسته می دانید_ این تعلّقات و برچسب خوردگی ها تا کی ماندنی اند؟
"حزب اللّٰهی و انقلابی"، "کافر و منکر"، "منافق و پست"، "روشنفکر اسلام گرا و یا روشنفکر غرب زده[طوری می گویند که انگار شرق زده اش،بهتر ست!] " ، "انواع «ایسم»دچارشدگان" و إلی ماشاءاللهِ دیگ
آیتالله امینی امین دین و مردم؛عالم ربانی؛پارسای اخلاقمدار؛مجتهد ژرفنگر؛متفکر روشنفکر؛دلیر خدابین؛نویسندهٔ توانمند...
مرگ چنین مَردی، نه امری است خُرد!
صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید
خدایا، در این داغ جگرسوز، به تو پناه میآوریم. صبوریمان ده.
علیاکبر مظاهری
۶ اردیبهشت ۹۹/اول رمضانالمبارک
یعنی این چند روز بعد اون ماجرای رمز دار تازه فهمیدم ، روابط چقدر زیاده و من چقدر ساااده ام :/
فکر میکردم طرف متاهله چون حلقه دستش بود ! الان فهمیدم دوست پسرشه ! بعد اینها به درک ! نشسته راحت از روابطشون میگه !
به اون یکی که دوست پسرش همکلاسیمونه ، میگم اون فلش من رو از دوست پسرت بگیر فردا بیار برام لطفا !برگشته میگه امشب نوبت خونه ی منه ، بیاد میگم بیاره میگیرم ازش :/
من :/ نوبت خونه ی اون :/
اون یکی ۱ ساله با دوست پسرش به هم زده ، نشسته از مشکلاتش
اگر میخواهیم به جامعه کمک کنیم باید درس بخوانیم
#تماشایی
درس را باید خوب خواند. طلبه روشنفکر امروزی حق ندارد بگوید که «آقا، ول کن این حرفها را، [این] درسها را»؛ نه، باید درس خواند؛ بیمایه [فطیر است]...
۱۳۹۸/۲/۱۸-رهبر انقلاب
دریافت فیلم با ساختار MP۴ کیفیت متوسط و حجم: ۳.۲ MB
اگر میخواهیم به جامعه کمک کنیم باید درس بخوانیم
#تماشایی
درس را باید خوب خواند. طلبه روشنفکر امروزی حق ندارد بگوید که «آقا، ول کن این حرفها را، [این] درسها را»؛ نه، باید درس خواند؛ بیمایه [فطیر است]...
۱۳۹۸/۲/۱۸-رهبر انقلاب
دریافت فیلم با ساختار MP۴ کیفیت متوسط و حجم: ۳.۲ MB
روز های اول که با هیراد حرف میزدم ,بنظر بسیار روشنفکر میومد که دوستی دختر با پسر یا ازدواج با زن مطلقه بدون اشکال می دونست اما حالا که نامزد شدیم جور دیگه ای رفتار میکنه که تعجب میکنم از این همه تفاوت ,حالا که حتی ساعت بیرون رفتنم و برگشتم براش مهمه یک ساعت بیرون برم زنگ میزنه کجایی کجایی کی میای?,نوع لباس پوشیدنم مهمه ,اینکه با دوستم و دوست پسرش به هیچ عنوان بیرون نرم مهمه ,سرسنگین بودن با پسرای فامیل و کلاس زبان و دانشگاه بشدت براش مهمه ,اینکه
من به عنوان یه پسر بدشانس، 27 -28 ساله، کارمند بیمه شده بخش دولتی، با درآمد مکفی و خونه و خانواده فرهنگی ، متنفر از سیگار و دود و ... هر جایی به همراه خانواده برای خواستگاری رفتم بعدش تلفنی جواب رد دادن با این دلایل :
1. قصد ادامه تحصیل داریم ( در حالی که من موافق ادامه تحصیل تا دکتری طرف های مقابلم بودم )
2. افکارشون با هم سازگار نبوده ( در حالی که من روشنفکر و موافق احترام به عقیده طرف مقابلم بودم )
ادامه مطلب
دانلود کتاب صوتی روزهای برمه اثر جورج اورول
دانلود کتاب صوتی روزهای برمه اثر جورج اورول
روزهای برمه اثر جورج اورول فرمت فایل ها: mp3 تعداد فایل ها: 25 حجم کل فایل ها: 183 مگابایت مدت زمان پخش: 12 ساعت و 14 دقیقه نویسنده: جورج اورول مترجم: زهره روشنفکر زبان ترجمه: فارسی گوینده: زهرا محمدی تعداد صفحات: ۳۶۰ نوبت چاپ: چاپ سوم سال ۱۳۹۲ ناشر: مجید درباره ...
دریافت فایل
دانلود کتاب روزهای برمه اثر جورج اورول - فیدیبو https://fidibo.com › ... › داستان و رمان خارجی › د
شایگان، به گمان من، روشنفکری معنوی، و نه دینی، و نه لائیک است.
روشنفکر، به اعتبار این که عقلانیت، و به خصوص عقلانیت نقادانه را به جد پاس میدارد،
و معنوی (spiritual)، به این اعتبار که سهم روح (spirit) را سرسختانه مطالبه میکند. |link|
جمله ملکیان درباره داریوش شایگان
پ.ن: کتاب ملت عشق رو میخوام بخونم. کسی خونده؟ (به نظرتون چهجور کتابیه؟)
بعضی چیزا خیلی ذهنمو درگیرمیکنه!
یه سری فامیل داریم خیلی خانواده روشنفکر و به اصطلاح باز هستن !
اما مثلا خودم دیدم اذان گفت نماز خوندن
تعقیبات میخونن قرآن وختم فلان سوره و...
اما من خودم با اعتقاداتی ک خودم انتخابشون کردم اکثرا نماز میخونم اما نه همیشه!
ترجیح میدم مانتو بپوشم تا اینکه چادر سر کنم باشلوار کوتاه ومانتو تنگ وجلو باز وناخن کاشت و 20 کیلو آرایش :/
من از 2ماه محرم وصفر کلا2روزشو رفتم مراسم عزاداری
من هیچوقت نذاشتم هیییییچ پسری حتی دس
دست بردار . . .
نمی دونی واسه زخمای کهنه
یه وقتایی چه قدر سرپوش خوبه
× چرا آدم وقتی توی حماقتشه نمی فهمه چه قدر احمقه ؟
× نتیجه چی هستیم؟ باز خوبه که آدمیزاد موجود عجیبیه. شاید شبیه یه سوسک سرسخت که به این راحتیا نمی میره!
البته شایدم شبیه زنبور یا یه لیسه ! یا هر جونور دیگه ای که سخت می میره با اینکه بهش نمیاد
× فقط خودم می تونه زخمامو التیام ببخشه. اینکه همه زندگی من حماقت هام نبوده ...!
× جالب تریش می دونید کجاست؟ اینکه ما اینقدر میخوایم خارجی و
... همچنین برادران عرب در زندان، گونه ای شعر عامیانه را که «ابوذیه» می نامیدند می خواندند....
در میانشان جوانی روشنفکر و با سواد، با لقب «آل ناصر الکعبی» بود. من با او خیلی به عربی صحبت می کردم. به او مقداری قواعد زبان عربی می آموختم؛ زیرا با آنکه عرب بود قواعد زبان را نمی دانست. همچنین از من خواست زبان ترکی را به او بیاموزم. من هم از او قدری زبان انگلیسی آموختم.
منبع: «خون دلی که لعل شد» (خاطرات حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای (مد ظله العا
به گفته دانشمندان همه ما از کودکی رنگ قرمز را به عنوان علامت خطر شناخته ایم. به همین جهت می توان از رنگ قرمز برای به خاطر سپردن مسائل مهم و جزئی مانند یادگیری کلمات جدید در یک زبان خارجی و غیره استفاده کرد.از طرفی دیگر چون رنگ آبی تداعی گر آسمان، آزادی و آرامش است، ذهن انسان را بیشتر به سمت اکتشاف سوق می دهد. به همین علت، رنگ آبی موجب خلاقیت بیشتر در ذهن می شود.
روانشناسی رنگ ها:افرادی که از رنگ سیاه در وایت بردهای شیشه ای استفاده می کنند افرادی
کجایند کدخداپرست هایی که سینه چاک برجام بودند؟؟؟؟
چه کسی پاسخگوی بتن های ریخته شده در قلب اراک است؟؟؟؟
قرار بود هم چرخ زندگی مردم بچرخد و هم سانتریفیوژها اما روشنفکر های غرب زده هم چرخ زندگی مردم را با گرانی پنچر کرده اند و هم چرخ سانتریفیوژ ها را
قرار بود با برجام دلار بشود هزار اما اکنون چقدر است؟؟؟؟؟
قرار بود تورم تک رقمی باشد اما اکنون ماشین حساب ها از محاسبه افزایش قیمت ها سوخته اند.
قرار بود برجام تحریم ها را رفع کند و عزت بیاورد ام
چقدر متمرکز شدن رو ضعف ها خاکستریه. هر چقدر که خوشبین و مثبت و آخجون قراره یه آدمی بشم که فلان ضعف رو نداره، همون قدر هم زودتر زمان بگذره و آدمی بشم که فلان ضعف رو نداره میشی. تاب گذر زمان رو نداری. تاب این وسط ها رو نداری. اول x رو برطرف میکنم بعد y. بعد z رو میخرم بعد فلان میکنم. و دوری از همهشون و خسته میشی. بدتر از این ها ضعف هاییه که نیاز به تلاش نداره. نیاز به گذر زمان داره. اونوقته که زمان نمیگذره.
+چقدر آروم شدم ناگهان.
++د کتره مسی
در یک هفته ی پیش سه تا فیلم دیدم که جایزه های بزرگی گرفته بودن:
اول کتاب سبز green book، یک فیلم فوق العاده از تبعیض نژادی و نژاد پرستی که ماشا الله تو ایرانم کم نیست، من خودم چون شهرای مختلف درس خوندم همیشه متوجه بودم آدمای جاهای دیگه از هر قشری مذهبی، روشنفکر و ... نسبت به قومیتم واکنش خوبی نداشتن ... این فیلم رو توصیه می کنم که جایزه ی اسکار هم گرفته ...
دوم فیلم شکل آب the shape of water که بازم جایزه ی اسکار گرفته ولی میتونست قشنگ تر ساخته بشه. فیلمی که ی
خب، یکی دیگر از نقطه ضعفهای روشنفکران، استدلال است.
بسیاری از آنها:
1. یا استدلالی ندارند و تنها بر پایهی مشهورات نظر میدهند. مثال: هرکسی حق دارد آزاد باشد! (اگر بهشون بگید برای این حرفت دلیل بیار، یا مثل ماست نگاهتون میکنه، یا شروع میکنه به فحّاشی و ... . به شخصه خیلی فحش خوردم.)
2. یا استدلال بسیار ضعیفی دارند، یعنی استدلال انها از سنخ تمثیل است، یا به مشهورات برمی گردد(گاهی اوقات مشهورات غلط) و نهایتا بعد از دو یا سه پرسش، به شما فحش می دهند.
خبرگزاری فارس اصفهان- یادداشت مهمان*؛ اگرچه مشکلات جامعه امروز طاقت فرس است و مشغلههای گوناگون انسان را از تفکر در برخی از امور بازمیدارد اما همین مشکلات گاهی ذهن انسان را به سمت تفکر در مورد افرادی که جامعه آنها را متعصب و یا روشنفکر مینامد، سوق میدهد.
باوجودی که در جامعه ما تعصب در معنای منفی و روشنفکری در معنای مثبت القاء شده است اما توجه به این نکته ضروری به نظر میرسد که تعصب و روشنفکری را با هر دو بُعد ممدوح و مذمومش مورد رصد ق
خبرگزاری فارس اصفهان- یادداشت مهمان*؛ اگرچه مشکلات جامعه امروز طاقت فرس است و مشغلههای گوناگون انسان را از تفکر در برخی از امور بازمیدارد اما همین مشکلات گاهی ذهن انسان را به سمت تفکر در مورد افرادی که جامعه آنها را متعصب و یا روشنفکر مینامد، سوق میدهد.
باوجودی که در جامعه ما تعصب در معنای منفی و روشنفکری در معنای مثبت القاء شده است اما توجه به این نکته ضروری به نظر میرسد که تعصب و روشنفکری را با هر دو بُعد ممدوح و مذمومش مورد رصد ق
زندگی محمد جواد محبت + اشعار
محمد جواد محبت، کودکی و تحصیلات را در کرمانشاه گذراند و سپس به عنوان معلم در روستاهای قصر شیرین به خدمت مشغول شد. شعرهای او از سال ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۴ در مجلات توفیق، خوشه، روشنفکر، دریچه، تهران مصور و هفتهنامه مشیر چاپ میشد.
ادامه مطلب
نیکلای گوگول را بیشتر با عنوان نویسنده کتاب یادداشت های یک دیوانه می شناسند اما داستان جالب دیگری دارد به نام دماغ. خواندن این کتاب را به همه آدم های دنیا مخصوصا کسانی که می خواهند دماغ خود را به دست تیغ جراح بدهند توصیه می کنم چرا که شاید به کل نظرشان درباره ارزش و جود دماغ و دست نزدن به آن عوض شود. فضای رمان دقیقا روسیه زمان نیکلای است و تنها قسمت نا واقعی ماجرا یک دماغ است. دماغی که از لای نون و بی هیچ دلیل مشخصی بیرون می آید و داستان خود را ش
پارسال همین موقع ها بود که داشتم سه ساله شدن گند زدن و ول گشتن پاییزم و خوب بودن سطح دریافت اطلاعات ام توی زمستون رو جشن میگرفتم ، تقریباً میتونم بگم باور کرده بودم که هر سال شیش ماه دومش باید همینجوری بگذرع ، سه ماه تمام شل میکنم و سه ماه تمام میترکونم ، یادمه همین تابستون بود کع حتی دنبال دلیل هم براش میگشتم و خب مطبعا هیچی یافت نشد که هیچی ، هیچگاه هم نقیضش ثابت نشد !!!
درمونده مثل سه چهار سال قبل پاییزم رو شروع کردم و ملو ملو ، واضحا کاری نکر
نقد برای اغلب ما واژه مقدسی است؛ نقدپذیری صفت انسان های متعالی است و نقاد فردی روشنفکر با نگاهی وسیعی که سره را از ناسره تشخیص می دهد. اما همیشه مفاهیم مقدس بهترین فرصتند برای پنهان کردن پلیدترین نیت ها و نقد غایت این ماجراست. من به عنوان کسی که یک سال در یک موسسه معروف کارشناس بخش کتاب های شعر بودم و منتقدی پرخاشگر، حالا این را می فهمم که نقد در بسیاری از اوقات1 تنها یک واکنش احساسی است برای حفظ وضع موجود؛ سلاحی برای حفاظت از مرزهایمان، برا
خانم فاطمه صادقی یک فمینیست سرشناس، روشنفکر، سیاستمدار و اهل پژوهش است. با اینحال یادداشت اخیرش با همه اهمیت و خواندنیبودنش در هیچ رسانهای بازتاب داده نشده است.
چون مذهبی و اصولگرا نیست رسانههای اینوری یادداشتش را بازتاب ندادند. و چون نقد حکام اصلاحطلب است آنوریها بایکوتش کردند.
البته که این یادداشت و مخصوصا زاویهدیدش مخالف فکر من و مخالف فکرِ مخالفان من است و قطعا همین دلیل هم باعث میشود بخواهم در وبلاگ و کانالم بازنش
نقد برای اغلب ما واژه مقدسی است؛ نقدپذیری صفت انسان های متعالی است و نقاد فردی روشنفکر با نگاهی وسیعی که سره را از ناسره تشخیص می دهد. اما همیشه مفاهیم مقدس بهترین فرصتند برای پنهان کردن پلیدترین نیت ها و نقد غایت این ماجراست. من به عنوان کسی که یک سال در یک موسسه معروف کارشناس بخش کتاب های شعر بودم و منتقدی پرخاشگر، حالا این را می فهمم که نقد در بسیاری از اوقات1 تنها یک واکنش احساسی است برای حفظ وضع موجود؛ صلاحی برای حفاظت از مرزهایمان، برا
اجتماعیات- جالب است. بعضا کسانی که از #چندهمسری دفاع میکنند و آن را دستور خدا و قرآن میدانند، حرکت خود را روشنفکرانه نیز مینامند. در نگاه ایشان "چندهمسری" حکایت از روشنفکر بودنِ آن زن/زنانی دارد که به همسر خود اجازه میدهد تا چهار بار ازدواج کند و سنت پیامبر(ص) را به اجرا درآورد. این در حالیست که همین جماعت عموما با فرآوردههای دنیای مدرن نامهربانند و آن را برنمیتابند. من ماندهام چگونه "چندهمسری" در دورانی که کاملا شاهد تغییر شکل فض
«من در سیاست سررشته ندارم.» ظاهراً دلیل قانعکنندهام را یافتهام تا بیمایگی و بی...ایگیام را پشت سکوتم پنهان کنم.
من یک روشنفکرِ کافهایِ صلحطلب ِ آلندوباتنخوانِ ویوالدی گوشبدهی هیچکاکببینِ ورّاجام. جای من در خیابان نیست. جای من بینِ مردمی که نمیدانم صدایشان توی سرمای تهِ خیابان پیروزی یخ زده یا با باتوم و گلوله خفه شده نیست.
من وقت مطالبهی هرچیزی اول به امکان ِ شدنِ آن بدون جیز و اوف شدن میاندیشم. سپس راههای رس
بسم الله الرحمن الرحیم
محبت و دلسوزی واقع گرایانه جزء اخلاق های الهی است و کسی میتواند محبت کند که خود را به چنین خلقیاتی مزین کرده باشد ، به عبارت دیگر رنگ خدایی به خود گرفته باشد (صِبْغَةَ اللَّهِ ۖ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً ۖ وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ ، رنگ خدایی (بپذیرید! رنگ ایمان و توحید و اسلام؛) و چه رنگی از رنگ خدایی بهتر است؟! و ما تنها او را عبادت میکنیم / بقره 138 ) لذا محبت و مهر ورزی تنها در جامعه ی اهل ایمان وجود دارد
من خوب یادم هستروزی که روشنفکردر کافه های شهر پرآشوبدور از هیاهوهاعرق می خوردبا جان فشانی های جانبازان حزب اللهتاریخ این ملتورق می خورد!
پ.ن: نسل های بعدی مدیون کسانی هستند که در قبال جامعه و تمدن بشری احساس مسئولیت میکنند.
یک)
سخن از انحطاط و دگرگونی طبیعی یک مذهب نیست؛بلکه آنچه در اسلام روی داده است،وارونگی است و آنچنان دقیق که نمی تواند تصادفی باشد،یا زادهء عوامل
ناخودآگاه طبیعی،بلکه بسیار آگاهانه و پخته و کامل...وجالب این است که در
اینجا نیز تشیع،اختصاصا چنین سرنوشتی را دارد و پیداست که دو سرشت مشابه،دو
سرنوشت مشابه را نیز داشته باشد و به تعبیر درست تر،همچنانکه تشیع،مترقی
ترین تجلی رسالت اسلام است،در این وارونه سازی،طبیعی است که به صورت منحط
ترین
من میگفتم: ما سرزمین غریبی داریم. اگر آن را بشناسی حتما عاشقش میشوی. چه باسواد باشی چه کم سواد، چه روشنفکر باشی چه غیر روشنفکر...هر چه باشی، طبیعت پرشکوه و عظیم این سرزمین تو را به زانو در میآورد و با تمام وجود جنگیدن به خاطر آن را به تو میآموزد. از پی دیدن و شناختنش دیگر نمیتوانی در مقابل آن بیتفاوت بمانی، دیگر نمیتوانی نسبت به آن غریبه باشی و به آن فکر نکنی، نمیتوانی چمدانت را ببندی و خیلی راحت بگویی: "میروم امریکا، میروم اروپ
دلم خیلی گرفته.از خیلی چیزا. از این که مستقل نیستم.از اینکه دخترم و وقتی حرف از استقلال میشه همه برای یک دختر اون رو به معنی ازدواج میدونن...
وقتی به پدرم میگم من این عقیده رو در این مورد دارم و میگه وقتی تو خونه ی من هستی نمیتونی هر جور دلت خواست فکر کنی هر وقت رفتی سر خونه زندگی خودت هر کار خواستی بکن.
غم همه وجودم رو میگیره وقتی بهم میگن لاغر کن وگرنه کسی نمیگیرتت(از گفته های پدر ) !یا پشت کنکور بمونی سنت میره بالا(پدر بزرگ) !
و من این وسط به حال خ
قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَینا عَلَیهِ آباءَنا
« [کافران ] گفتند: بلکه ما از آن چه که پدرانمان را معتقد به آن یافته ایم، پیروی می کنیم.»
من جامعه شناس نیستم اما به طور کلی میتونم اجتماع فعلی اینطور تقسیم بندی کنم:
دسته اول: اینا یه سری اعتقادات از بچگی تو مغزشون فرو کردن مثل دین, خدا, فرهنگ محل زندگیشون و...
این دسته به علت همیشه مقلد بودنشون در دسته های چندهزارتایی به فنای عظما میرن!
دسته دوم: اینا بچگی کلا پرت بودن از قضیه و نتیجتا کمی د
فیالواقع میدانی دنبالِ چی هستم؟ میگویم بیا از زندگیمان فیلم بسازیم. یعنی تصور کن! مونتور - مثلا تدوینگر- بیاید، ما هم یک میلیون میلیون میلیون ده ساعت حلقه فیلم بهش بدهیم، بگوییم جناب! لطف بفرمایید از زندگیِ من یک فیلمی تهیه ببینید، میخواهیم نشان عالمش بدهیم. تویِ سینماها به تماشا. از سه چار ساعت بیشتر نشود.
یحتمل فیلم زندگیِ من میشود از این آوانگارد و سینمای هنری و تجربی... نه که آدم اهل هنری باشم. نه. از بس واقعیت و خیال و رویا در
هیچ کس نمیدانست هشتادوهشت همان ویهای آویختهی من و توست که از پستترین نقاطشان آویزان شدهاند. با داغ شدن تنور انتخابات شاطر نگهبان فریاد میزد صف را ترک نکنید، نان و نام به همه خواهد رسید. با اون همه هیجان قطعا سوال کردن کار حرامی بود. برای نمونه اگر میپرسیدی چگونه با بستن یک دستبند سبز افکار بسته یک شبه باز و روشنفکر میشوند؟ چگونه نخستوزیر خط امام خوش خط میشود؟ چگونه آخر این راهی که رهنورد میرود، با سالار شدن یک مرد، مردسال
سلام خانم یا اقای عزیزی که واسم یه کامنت طولانی نوشتی!
اول اینکه ممنونم به خاطر این کامنت واینکه یه وقتی رو صرف تایپش کردی!
عزیزم،وبلاگ یه جای کاملا شخصیه و کسایی هم که دنبال میکنن براساس میل و علاقشونه من هیچ کدومو مجبور به این کار نکردم
و صرفا خوانندگان اگه دلشون خواست میخونن و اگه دلشون نخواست میزارن همون ستاره طلاییه روشن بمونه!
و من نشنیدم تاحالا توی وبلاگ کسی محبت گدایی کنه اونم با پستایی که حدود ۹۰درصدش کامنتاش بسته هست!
و من خودم
اجتماعیات- جالب است. بعضا کسانی که از #چندهمسری دفاع میکنند و آن را دستور خدا و قرآن میدانند، حرکت خود را روشنفکرانه نیز مینامند. در نگاه ایشان "چندهمسری" حکایت از روشنفکر بودنِ آن زن/زنانی دارد که به همسر خود اجازه میدهد تا چهار بار ازدواج کند و سنت پیامبر(ص) را به اجرا درآورد. این در حالیست که همین جماعت عموما با فرآوردههای دنیای مدرن نامهربانند و آن را برنمیتابند. من ماندهام چگونه "چندهمسری" در دورانی که کاملا شاهد تغییر شکل فض
کُنشگرایی صریح جنبشهای توتالیتر ، و ترجیح تروریسم از سوی آنها بر انواع فعالیتهای سیاسی دیگر ، نخبگان روشنفکر و اوباش را یکسان جذب کرده بود ؛ درست بدین خاطر که این تروریسم با آن تروریسم پیشین جوامع انقلابی ، آشکارا متفاوت بود . پیش از این ، بگونهای حساب شده چنین تصور میشد که عملیات تروریستی تنها راه از میان برداشتن برخی از شخصیتهای برجستهای باشد که بخاطر مقام یا خطمشیهایشان ، نماد ستمگری گشته بودند ، اما اکنون دیگر چنین برداش
اجتماعیات- جالب است. بعضا کسانی که از #چندهمسری دفاع میکنند و آن را دستور خدا و قرآن میدانند، حرکت خود را روشنفکرانه نیز مینامند. در نگاه ایشان "چندهمسری" حکایت از روشنفکر بودنِ آن زن/زنانی دارد که به همسر خود اجازه میدهد تا چهار بار ازدواج کند و سنت پیامبر(ص) را به اجرا درآورد. این در حالیست که همین جماعت عموما با فرآوردههای دنیای مدرن نامهربانند و آن را برنمیتابند. من ماندهام چگونه "چندهمسری" در دورانی که کاملا شاهد تغییر شکل فض
«من در سیاست سررشته ندارم.» ظاهراً دلیل قانعکنندهام را یافتهام تا بیمایگی و بی...ایگیام را پشت آن پنهان کنم.
من یک روشنفکرِ کافهایِ صلحطلب ِ آلندوباتنخوانِ ویوالدیگوشبدهی هیچکاکببینِ ورّاجام. جای من در خیابان نیست. جای من بینِ مردمی که نمیدانم صدایشان توی سرمای تهِ خیابان پیروزی یخ زده یا با باتوم و گلوله خفه شده نیست.
من وقت مطالبهی هرچیزی اول به امکان ِ شدنِ آن بدون جیز و اوف شدن میاندیشم. سپس راههای رسیدن
با سیمکارتی که قلمچی بهم جایزه داده بود، یه اکانت تلگرام دارم و باهاش کانال هایی رو که بنا به دلایلی نمیخوام ادمین از حضورم باخبر بشه میخونم. خودم هم نمیدونم شماره اش چنده دیگه چه برسه به اطرافیان. :))
کِرم یا شاید خر درونم فرمان داد که به "ر" با این اکانت پیام بده و حرفی که میخواستی رو در رو بهش بگی و نشد رو اینطوری بگو. من هم مغزم رو به کار گرفتم تا بالاخره کلمات کنار هم چیده شدن و یه جمله ی بی نقص براش فرستادم! پنج دقیقه بعد خوندش. خلاصه ی چیزی که
دیوید راکفلر (از افراد مرتبط با خاندان روچیلد) در کنفرانس بیلدربرگ که در در بادن-بادن (Baden-Baden) آلمان برگزار میشود، مطلب ذیل را بیان میکند: «ما از مدیران واشینگتن پست، نیویورک تایمز، مجله تایم و دیگر نشریات معتبر که درجلسات ما حضور به هم میرسانند و تقریباً چهل سال است که با بصیرت به وعدههایشان پایبند هستند، کمال تشکر را داریم. اگر فعالیتهای ما در این سالها در معرض جنجال رسانهای و دید عموم قرار میگرفت، غیرممکن بود که بتوانیم طر
مقدمه دیدگاه موافق نویسندگان معاصر تشیع در مورد یاران پیامبر(ص)
تلاش و کوشش افراد دلسوز و مومن از سوی خیر خواهان مورد تعریف و ستایش قرار میگیرد اما مغرضان و اَیادی آنان این زحمات را حقیر و ناچیز پنداشته و به سب و لعن آنان می پردازند.اولین شاگردان مکتب رسالت که جام علم و عشق را از دستان مبارک پیامبر اکرم (ص) نوشیدند، جهت اشاعه اسلام رشادت هایی بی نظیر را در صفحه تاریخ به یادگار گذاشتند، در نخستین گام خداوند متعال رضایت خود را از آنان در کتاب
بسماللهالرحمنالرحیم«من در سیاست سررشته ندارم.» ظاهراً دلیل قانعکنندهام را یافتهام تا بیمایگی و بی...ایگیام را پشت آن پنهان کنم.
من یک روشنفکرِ کافهایِ صلحطلب ِ آلندوباتنخوانِ ویوالدیگوشبدهی هیچکاکببینِ ورّاجام. جای من در خیابان نیست. جای من بینِ مردمی که نمیدانم صدایشان توی سرمای تهِ خیابان پیروزی یخ زده یا با باتوم و گلوله خفه شده نیست.
من وقت مطالبهی هرچیزی اول به امکان ِ شدنِ آن بدون جیز و اوف شدن می
محمد قربانی به نقد فیلم مطرب در برنامه هفت شب گذشته واکنش نشان داد.
به گزارش عصر ایران قربانی در صفحه اینستاگرامش نوشت:
هموطنان عزیزدیشب ،مثلا در یک برنامه سینمایی بنام (هفت)که متعلق به صدا و سیمای جمهوری اسلامی است،و بودجه آن از بیت المال تامین میشود،یعنی از خود شما عزیزان،ورئیس صدا و سیمایش را نیز مقام رهبری انتخاب میکنند،و ایشان همیشه در بیاناتشان ازکلمات، شان و منزلت و احترام به مردم استفاده میکنند،مردم انقلابی ،مردم شهید داده و جانب
یک هفته ی دیگر به تعطیلاتمان اضافه شد .این را با پیامک دقیقه ی نود روز جمعه از شرکت اطلاع دادند. با اینکه رفت و آمدها برای خودم و خانواده می تواند خطرآفرین باشد اما دوست داشتم به محیط کار برگردم . خانه نشینی مریضم می کند. هرچند زمان زیادی برای مطالعه و کارهای دیگر دارم اما این زندانی بودن اصلن خوب نیست .این روزها همذات پنداری بیشتری با آنهایی که در چهاردیواری زندان محصورند و آزادی شان را از دست داده اند دارم. اینکه بندی بودن چطور می تواند سلام
فکر میکردم زاویه دید کسانی که وارد دانشگاه شدن خیلی جذاب و کامل تره، خیلی روشنتره، خیلی ویژه تره، خیلی دوست داشتنی تر و نزدیک تر و قابل فهم تره،فکر میکردم تفاهم بیشتره ارتباط بهتره....هنوز نمیدونم ولی حس میکنم اعتقاد آره ولی دیگه مثل قبل به این چیزا علاقه ندارم! وقتی آقایون تحصیلکرده روشنفکر رو میببنم و هم کلام میشم وحشت زده میشم! با خودم میگم از چه اقشاری وارد دانشگاه شدن، با توانایی یا فقط پول! یعنی نیستن آدم های با شعور روشن فکر ِِ زیبا سی
«ساختن
فیلم های جدی و عمیق، آسان تر از فیلم های تجاری قراردادی است. آگاهی من
وادارم می کند که تجاری کار کنم... در سینما، کارگردان باید با بهای گزافی
خود را بیان کند.این بها، سرگرمی است.»
هیچکاک
هیچکاک همچون هر هنرمند راستین و دلمشغول،
خود را با آثارش بیان می کند اما بسیار غیر مستقیم و نامرئی؛ در پس سرگرمی.
او تنها کسی است در سینما که می تواند میلیونها نفر را در سراسر جهان
سرگرم کند و تکان دهد. تماشگر او را تجسم خود می داند. هیچ فیلمسازی مانن
مهبط دین عقلانیت بشر است. در منطق فهم دین داریم که اگر یک چیزی واقعا عقلانی بود، ما ظواهر دین و کتاب و سنت را هماهنگ با آن کنیم. مثلا شما با عقل خود به این نتیجه رسیدید که خداوند غیرجسمانی است. ولی وقتی در قرآن میخوانید که «یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ»، میگویید خدا دست که ندارد، بلکه مظهر قدرت خداوند است. واقعا اگر عقلانیت به این بداهت باشد، از آن استفاده میکنیم.
اما این چیزهایی که آقایان[روشنفکران] میفرمایند واقعا عقلانیت بر آن ح
یکم. به قول شریعتی، آن شش روزی که خدا بنای عالَم را گذاشت، جز این شش روزِ اوّلِ فرودین نمی تواند باشد! حالا، اگر قرار است بنای عالَمِ وجودت را عَلَم کنی، چه وقتی بهتر از این؟! خاصّه اینکه توی سالی هستیم که فروردینش معطّر است حسابی! به عطرِ شش عیدِ سعید!(1)
القصّه، بنا دارم این "خود"ِ آشفته را سامان دهم؛ و حضرتِ جانِ جهان می داند و میدانم که سامان بخشِ هر جان و دلی خودِ اوست... .
دوم. وقتی سخن از شک می شود و اینکه شک گذرگاهِ خوبی ست برای رسیدن به یقی
کتاب را که بستم تازه فهمیدم فرق جلال با روشنفکران دیگر در چیست. ضد مذهب بودن در همه جریان های روشنفکری شرط اول قدم است. مثل بعضی از روشنفکرها هم باید سفت و سخت پایبند به هر آنچه بود که از غرب می آید. دقیقا همان چیزی که جلال ندارد.
شاید جلال جلال بودنش را به روشنفکر بودنش ترجیح میداده و عارش نمی آمده که به سفر حج هم برود و مناسک دینی را هم بجا آورد. در مذمت غربزدگی دست به قلم شود و حتی برای قیام پانزده خرداد هم در جهت تایید آن واکنش نشان دهد و دیگرا
کتاب یادت نرود که رو همین الان تموم کردم . در کل بنظرم خیلی کتاب بیخودی بود . خیلی سطحی و دسته چندم . یه جاهایی از کتاب دیگه حالم داشت بهم میخورد از شوآف نویسنده که انگار میخواست بگه من درجریانم . تا میومدی تو عمق داستان بری و تحت تاثیر قرار بگیری یهو مارک کیف فلانی و برند روسری یا عطر اون یکی رو نام میبرد و گند میزد به حالت. مثلا شخصیت های داستان انسان های تحصیل کرده ی سن و سال داری بودن ولی نه تو دیالوگ ها و نه تو طرز فکر هیچکدوم ردی از پختگی یه
"زمانی که گرگ ها مظلوم نمایی میکنند و گیاه خوار میشوند"
گیاهخوارانِ کبابدوست چه میگویند؟
از آنجا که شماری در فضای مجازی به ذبح حیوانات در عید قربان توسط مسلمانان ایراد میگیرند و مسلمانان را به کشتار جمعیِ حیواناتِ مظلوم متهم میکنند و این کار را وحشیگری و خونریزی قبایل عقب افتاده میدانند.
درحالی که گوشت آن حیوانات به طور عمده میان فقرا و گرسنگانی تقسیم میشود که در طول سال لب به نان و آبِ درست و سرشار از پروتئین نزدهاند. خانوا
ودستش را گرفت و روی مسندیکه خودش نشسته بود اورا نشانید و پهلوی او نشست و متوجه اوشد و بااو. بسخن پرداحت و حود را قربان او میکردمن از انچه از انچه از پدرم میدیدم در شگفت بودم که دربان امد و گفت موفق باشید برادرو سر لشگر خلیفه عباسی امده است وهر گونه موفق نزد پدرم میامد دربانان و افسران مخصوصش جلو میرفتند واز در خانه تا مسند پدرم بصف میایستادند تا او بیاید و برود پدرم روبابی محمد داشت و باو سخن میگفت تا نگاهش بغلامان مخصوص موفق افتاد و ان
ما در جامعهای سلسله مراتبی زندگی میکنیم و در چنین جامعهای افراد در موقعیت برابر نیستند یعنی یکی در موقعیت بالاتر است و حرف میزند و دیگران گوش میکنند ودر نتیجه گفتوگویی صورت نمیگیرد. البته در همه جا پرسش و پاسخ هست، اما این پرسش و پاسخ نه برای به چالش کشیدن و طرح بحث جدید بلکه برای تصریح بحث و روشن شدن نقاط ابهام است.
ما نخبگان اعم از روشنفکران و دانشگاهیان و عالمان دینی چنان درگیر بحثهای خودمان میشویم که جامعه را فراموش میکنیم. برای
✅ شما ولایت فقیه را
امری نوپدید دانسته و میفرمایید:
«تعبیر ولایت فقیه
تعبیری جدید و مرتبط با سدههای اخیر است»
✅ اولاً: فهم شما از فقه و فقاهت اشتباه است، چرا که گمان نمودهاید لازمهی حجیت
امری در فقه این است که از ابتدای تاریخ فقاهت، آن مطلب در کتب فقها وجود داشته
باشد؛
و شاید توجه ندارید که لازمه این تصور سدّ باب اجتهاد و فقاهت است؛
فقها از ۴ منبع: "کتاب، سنت، عقل و اجماع" با توجه به قواعد مشخص و مسائل پشآمد، احکام دین را
استنبا
چرا افراد بیکار و مزاحم و علف هرزه در محیط مقدس روحانیت زیاد است
چرا در گذشته حوزه های علمی و روحانی ما از لحاظ رشته های مختلف علوم از تفسیر و تاریخ و حدیث و فقه و اصول و فلسفه و کلام و ادبیات و حتی طب و ریاضی، جامع و متنوع بود و در دوره های اخیر تدریجاً به محدودیت گراییده است و به اصطلاح در گذشته به صورت جامع و دانشگاه بود واخیراً به صورت کلّیه و دانشکده ی فقه درآمده و سایر رشته ها از رسمیت افتاده است؟ چرا افراد بیکار و مزاحم و علف هرزه در محیط
بسم الله الرحمن الرحیم
آیا تشخیص حق برای شما مثل روز روشن است یا مثل مورچه ای که درتاریکی روی سنگی سیاه راه میرود سخت است؟
تا یک جایی میتوانی دفاع کنی حرف بزنی اما از یک جایی به بعد کم می آوری...
سوال هایی برایت ایجاد میشود فقط در حد سوال میروری و از به اصلاح روشنفکر حزب اللهی که طلبه هم هست میپرسی قبلا هم سوال هایی ازین دست پرسیده بودی که به طور غیر منطقی میپیچاندت...
واقعا جوابی نمیتواند بدهد او که صدای حق طلبی اش در وبلاگش گوش مرا کر کرده بود...
آن گاه که روز شهادت آخرین معصوم شهید شیعیان، شب میشود، در صدا و سیما شروع به شادی میکنند. گویا خبر مرگ یک پادشاه را به رفیقان گرمابه و گلستان یک ولیعهد داده باشند. بچه بودیم میگفتند با ظهور امام زمان همه چیز مجانی میشود، آدمها دست در جیب دیگری میکنند بی آن که دیگری اعتراض کند. خبر نداشتیم یک بار با ظهور امامی دیگر وعدهی آب و برق مجانی داده شده است و شاید راز این همه چابلوسی و لوسبازی حکومت برای حکومت پسر زهرا همان خاطرهی خوب از ب
یادتونه تو پست قبل درمورد داداشم غر زدم؟ امروز فهمیدم دلم پر تر از این حرفاست! مسئله اینه که ملت این روزای آخر رو حداقل میرن کتابخونه ای جایی که با آرامش و سکوت حداقل سعی کنن درس بخونن، بعد من رسما شدم پرستار بچه و خدمتکار نور دیده:| واقعا میگما! از صبح تا ظهر یا میخوره یا حرف میزنه. هی اینو بده، اونو بده. واقعا رو مخمه. هی حرف میزنه. الان مامانم تازه اومده و منم کلی غر زدم پیشش ولی نه تنها حالمو بهتر نکرد بلکه دلم میخواد گریه کنم واقعا. کاری هم از
چند روز پیش دوستی که کارمند قراردادی وزارت نفت است از شرایط بد کاری و اختلاف فاحش و ناعادلانه بین حقوق کارکنان قراردادی و رسمی شکایت می کرد. با او همدلی کردم و گفتم حقیقتا این اختلاف ناعادلانه است اما کسانی که سیاست گذاری می کنند اول منافع خود را در نظر میگیرند. و بعد گفتم نه تنها این بی عدالتی غیر موجه است که اساسا همین اختلاف پرداخت بین وزارت نفت و مابقی سازمان ها نیز غیر موجه است. انتظار داشتم دوست عدالتخواه من نیز با من همدلی کند اما از
⛔اصلا قانون حجاب را برداریم...
حتما شماهم شنیده و دیده اید که عده ایی میگویند حجاب نباید بصورت یک قانون باشد! فرضاً قبول؛ اصلا قانون حجاب حذف شد؛ اما کسیکه پیشنهاد حذف یک قانون را میدهد باید طرح جایگزین آن را هم ارائه کند. نمیشود که حرفی را بزنیم؛ بی آنکه به عواقب آن فکر کرده باشیم.
قانون حجاب برداشته شد؛ حال طرح جایگزین چیست؟ نکند آزادی پوشش؟ خود را شبیه کشورهای غربی کنیم؟ اگر طرح شما اینست باید عرض کنیم خسته نباشید واقعا! دوستان روشنفکر! آد
جهان چه مرگش شده؟ روزها، شبها چه مرگشان است؟ چیست این همه غم و درد و اندوهی که سایه افکنده روی این منطقه؟ آدمها چه مرگشان شده؟ این همه خشم و نفرت و فریاد انتقام انتقامی که آخر گریبان خودمان را میگیرد ـ و چه بسا گرفته است ـ از دهان آدمهای کجاست که بیرون میآید؟ جهان چه مرگش شده؟ جان آدمها چرا اینقدر بازیچه و بیارزش شده؟ من پر از سوالم، پر از حیرانی، پر از ترس. شدهام حکایت وولندِ اولِ کتاب مرشد و مارگریتا. وولند با دو روشنفکر وارد بح
امسال دربارهی شهید بهشتی چیزی ننوشتم. دلیلش این است که فکر میکنم جامعهی ما از زاویهی هر کسی از ظن خود شد یار من ، در حال تولید هزاران شهید بهشتی است و این اصلا اتفاق مبارکی نیست. این روزها با گسترش رسانههای شخصی هر کس بنا به سلیقهاش فیلمی یا صوتی و یا جملهای از ایشان منتشر میکند و با لحنی دریغدار توضیحی از خود به اول و آخرش میافزاید که بهشتی این بود و کاش بود و اگر بود وضع ما این نبود. تا چندی پیش، بهشتیٍ اگر بود اصلاحطلب بود
کتاب : فارسی شکر است
نویسنده: محمدعلی جمالزاده
منبع دانلود : طاقچه
دانلود رایگان کتاب فارسی شکر است
سید محمدعلی جمالزاده (۱۲۷۰-۱۳۷۶) نویسنده، ادیب و روشنفکر ایرانی است. او از عمر ۱۰۶ ساله خود تنها ۱۳ را سال در ایران گذراند اما تمام عمر به ایران و زبان فارسی فکر کرد.داستان کوتاه «فارسی شکر است» را که در کتاب «یکی بود، یکی نبود» او چاپ شده است، عموماً به عنوان نخستین داستان کوتاه فارسی به شیوهٔ غربی به شمار میآورند.
داستان به یکی از معضلا
، یک چیز دیگری هم وجود دارد که این روزها ذهنم را خیلی درگیر کرده. از این زاویه که نگاهش میکنم ، معشوقه بودن، به نسبت تمام شغل هایی که مجبور هستیم در زندگی مان بپذیریم، آسان ترین شغل دنیاست. ( البته تاکیدم بر « از این زاویه» ست چون که از زاویه ی دیگری، مضطرب ترین شغل دنیا هم هست ) منظورم این است که از دانش آموز یا دانشجو بودن ساده تر است، از وکیل شدن ساده تر است، از آگاه بودن ساده تر است، از روشنفکر بودن ساده تر است، و تقریباٌ از همهچیز. و بخش
طلبهی دورهگرد یا 'واگانت' یک روحانی یا طلبه بود در حال گشت و گذار ، که آواز می خواند و قصه تعریف میکرد ، کشیش فراری یا طلبهای که تحصیل را کنار گذاشته و یک بیطبقه و یک بوهمی است . او فرآوردهی همان تحول اقتصادی و نشانهی همان جنبش اجتماعی است که بورژوازی شهری و شهسوار حرفهای را ایجاد کرده است . ولی او دیگر علائم برجستهی ناآرامی اجتماعی روشنفکر معاصر را بروز میدهد ؛ او به کلیسا یا طبقهی ممتاز یکسره بیاعتنا است ؛ عاصی و افسار گسی
درست یا غلط بودن زندگی مجردی
امروزه جوانان زیادی در کلانشهرها به صورت مجردی و به دور از خانواده زندگی می کنند . این جوانان به دلایل گوناگونی از خانواده و محیط خانه فاصله گرفته و ترجیح می دهند با حداقل امکانات مانند یک شغل با درآمد معین، یک خانه برای زندگی مجردی اجاره کنند . در این بخش از نمناک به بیان درست یا غلط بودن زندگی مجردی می پردازیم و به شما می گوییم که علت تمایل جوانان به زندگی مجردی چیست ؟
آیا در گذشته نیز جوانان به زندگی مجردی تما
دوست دارم بیدار بمونم اما فردا پنج تا کلاس دارم، امروزم روز شلوغی بود وقتی اومدم خونه اول غذا خوردم چون صبحانه و ناهار نخورده بودم و کلاس پشت کلاس رفته بودم، بعدش فیلم جولی اند جولیا رو دیدم و خواستم یکم چشمامو ببندم تا بیدار شم بشینم سر کار اما دوساعت یا بیشتر خوابیدم خواب شیرینی بود چون حسابی خسته و بی رمق بودم، وفتی بیدار شدم قهوه خوردم و نشستم پای ویرایش ترجمه که خیلی هم عالی پیش نرفت هنوز صفحه ۴۸ هستم از ۸۳ صفحه فصل اول، بعضی جمله هارو چ
اجتماعیات- جالب است. بعضا کسانی که از #چندهمسری دفاع میکنند و آن را دستور خدا و قرآن میدانند، حرکت خود را روشنفکرانه نیز مینامند. در نگاه ایشان "چندهمسری" حکایت از روشنفکر بودنِ آن زن/زنانی دارد که به همسر خود اجازه میدهد تا چهار بار ازدواج کند و سنت پیامبر(ص) را به اجرا درآورد. این در حالیست که همین جماعت عموما با فرآوردههای دنیای مدرن نامهربانند و آن را برنمیتابند. من ماندهام چگونه "چندهمسری" در دورانی که کاملا شاهد تغییر شکل فض
یونان قدیم
اصطلاح یونان قدیک یا یونان باستان به یونان سال های 480 تا 700 قبل از میلاد مسیح اشاره دارد نه عصر کلاسیک آن. این دوران همچنین به دوران هنر، معماری و فلسفه یونان شهرت و اشاره دارد. در یونان قدیم پیشرفت های زیادی در هنر ، شعر و تکنولوژی هم دیده می شود اما به عنوان سالی باید یونان قدیم را تعریف کرد که این کشور قطب شهرسازی و تمدن بشری بود. قطبی که در صدها نسل بعد ویژگی های سیاسی، هنری و اجتماعی و حتی شهرنشینی خود را بازتاب داد.
در دوران به ا
در اینستاگرام پستی گذاشتم با کپشن #من_هم_سپاهی_ام تعداد زیادی کامنت مخالف و موافق زیرش گذاشته شد. نکته ی جالب بی توجهی دوستان مخالف سپاه به نیات بد آمریکا و اسراییل و عدم توان تفکیک مشکلات داخلی از منافع ملی بود. دوگانه سازی ارتش و سپاه یکی دیگر از محورهای مطرح شده بود. استدلالها نه از سر تحلیل بلکه نکاتی بود که در تمام این سالها با تکرار فراوان در ذهنها به عنوان بدیهیات جا انداخته شدهاند. برای من جالب است که هیچکس تلاشی شخصی و فارغ از ه
(خانوم اولی) + ولی واقعیتش د**** مدل زندگی که داره و انتخاب کرده خیلی با تو و من و دیگرانی فرق دارهیه لایف استایل آزاد دارهمن همون برخورد کوتاه که تو خونتون دیدم این برداشت رو کردم
و بنظرم باید بذاری زندگی خودشو بکنه چون تصمیمش رو گرفته، ممکنه خیلی اشتباهات بد بکنه یا شایدم نکنهولی اگه اشتباهی کرد نمیتونی جلوشو بگیریواقعیتش اینهچون انتخابش اینه
(شهاب) - اره منم موافقممرسی
+اونروزی که من گفتم چرا اینجور کیسا و تو ناراحت شدی میخواستم اینجور ب
مدتی پیش توی یک کانال تلگرامیِ عاشقانه و مثلا مذهبی عضو شدم. چند وقت بعد ادمین کانال که یه دختر بود یک کانال دیگه برای پیام های ناشناسش درست کرد. کاری به حواشی اون کانال ندارم، اما اتفاقی که داشت می افتاد عادی روابط دختر و پسر نامحرم بود.
مدتی صرفا خواننده بودم تا اینکه یه روز یه پیامی ارسال شد با این مضمون که شما کانالتون اسما مذهبیه و توش روابط عادی شده و کلی انتقاد دیگه. قبل از اینکه اون پیام فرستاده بشه خودم هم متوجه موضوع شده بودم. هم ادمی
آخرهای وقت اداری که جمع و جور می کردیم برای رفتن خانم و آقایی جوان وارد دفتر شدند معلوم نبود از گرمای هوا کلافه اند و یا به قول خودشان سر زدن به ده , دوازده تا دفترخانه و شنیدن نه برای انجام آنچه خواسته اند.
امروز مراجعه کننده زیادی نداشتیم و تقریبا بیکار بودیم خواستم تا بنشینند و تقاضای خودشان را مطرح کنند
خانم جوان ضمن اینکه قباله ازدواجشان را روی میز من می گذاشت از اینکه همکاران دفاتر از تنظیم سندشان سرباز می زنند گله داشت و این قضیه موجب ت
با ما چه کردید ای ژن های خوب !!!
برگشتیم به پنج سال پیش ! نقطه سر خط
خبر کوتاه بود ! ولی پنج سال درد کشیده شد و عربده زده شد تا عده ای روشنفکر و وابسته به اروپا برگردند به نقطه سرخط !
نمایشگاه بازیهای ویدیویی احیا میشود
سال هاست در رسانه های مختلف درخواست کرده ام هفته گیم تهران راه اندازی شود. نمایشگاه گیم تهران که با هنرمندی علی جنتی وزیر مستعفی فرهنگ منحل شده است احیا شود و در زمان برگزاری این نمایشگاه، همایش آموزشی TGC نیز برگزار شده و جشنو
نتیجهای که این اواخر بهش رسیدم اینه که اگر اعتقادات مذهبی داریم، کنار هر نوع کتاب تخصصی که دربارهٔ رشتهٔ تخصصیمون (هرچی که هست) میخونیم (با هر نوع نگاهی، از هر متفکری، مال هرجای دنیا) کنارش حتما روزانه تا جایی که میرسیم، ظرفیت و فرصت و توان داریم (حتی اگه شده فقط یک آیه) قرآن هم بخونیم.اگر هم اعتقادات مذهبی نداریم ولی به هرحال آدم روشنفکر و منعطفی هستیم که پذیرای نظرات جدید و نقد باورهامون هستیم، بازم به همین ترتیب و با یه ترجمهٔ خوب، ق
اینکه قیمت دلار شونصد برابر شده و پراید شده ماشین لاکچری اصلا تقصیر روحانی و برجام و مدیریت روشنفکر ها و غرب_زده ها نیست.
همش تقصیر رئیسیه
تازه اگه روحانی نبود دلار که 6 هزار تومن میشد هیچ ، تو پیاده رو ها دیوار میکشیدن و کنسرت ها هم برگزار نمیشد.
روحانی عزیز و مجلس عزیز تر لیست امیدی و از همه مهم تر اونی که تکرار کرد کاری کردن که رونق اقتصادی ایجاد شده و از رکود عبور کردیم و شما اصلا به 45 هزار تومن یارانه نیاز ندارید و چون نیاز ندارید شاید قطعش
آخرهای وقت اداری که جمع و جور می کردیم برای رفتن خانم و آقایی جوان وارد دفتر شدند معلوم نبود از گرمای هوا کلافه اند و یا به قول خودشان سر زدن به ده , دوازده تا دفترخانه و شنیدن نه برای انجام آنچه خواسته اند.
امروز مراجعه کننده زیادی نداشتیم و تقریبا بیکار بودیم خواستم تا بنشینند و تقاضای خودشان را مطرح کنند
خانم جوان ضمن اینکه قباله ازدواجشان را روی میز من می گذاشت از اینکه همکاران دفاتر از تنظیم سندشان سرباز می زنند گله داشت و این قضیه موجب ت
اجتماعیات- جالب است. بعضا کسانی که از #چندهمسری دفاع میکنند و آن را دستور خدا و قرآن میدانند، حرکت خود را روشنفکرانه نیز مینامند. در نگاه ایشان "چندهمسری" حکایت از روشنفکر بودنِ آن زن/زنانی دارد که به همسر خود اجازه میدهد تا چهار بار ازدواج کند و سنت پیامبر(ص) را به اجرا درآورد. این در حالیست که همین جماعت عموما با فرآوردههای دنیای مدرن نامهربانند و آن را برنمیتابند. من ماندهام چگونه "چندهمسری" در دورانی که کاملا شاهد تغییر شکل فض
می دانی؟!!!
مدتهاست که همان حسی را دارم که رنگ مشکی، در نمایشنامه ی "چهار صندوقِ" بهرام بیضایی در پایان نمایشنامه داشت...
من همان مشکی هستم که در راه وصال تو ، برای مبارزه با مترسکِ نفس، راه برگشت را برخودم بستم...
از حاشیه امنم بیرون آمدم... دائم توسط مترسکِ نفسم تهدید میشوم
من همراه با شکستن صندوقم... حتی تجهییزاتم را هم زمین گذاشتم...
هیچ چیزی جز نگاه تو، حس امنیت را به من برنمیگرداند... هیچ چیز...
خلاصه چهار صندوق:
(چهار رنگ قرمز و زرد و سبز و مشکی
کوشش مارکس در جهت بازنویسی تاریخ جهانی برحسب کشمکشهای طبقاتی ، حتی آنهایی را که درستی تز او را باور نداشتند مجذوب ساخته بود ؛ زیرا نیت اصلی مارکس این بود که وسیلهای بیابد تا بدان وسیله ، سرگذشت کسانی که در تاریخ رسمی نادیده گرفته شده بودند ، در خاطرهی نسلهای آینده نقش ببندد .
اتحاد موقتی نخبگان با اوباش ، بیشتر مبتنی بر این بود که نخبگان با یک شعف راستین تماشاگر صحنهی نابودیِ تشخص بوسیلهی اوباش بودند . این شعف زمانی میتوانست تحقق
۱. در مورد تدریس مجازی، بی تفاوت شده ام؛ در واقع، دارم آن را به شکل یک وظیفه ناخوشایند تحمیلی انجام میدهم و به خودم میگویم مگر آدم همه کارهایش را با میل قلبی و از سر اختیار انجام میدهد؟! این هم یک کار زورکی نخواستنی، مثل یک سری از کارهای دیگر. ولی حقیقت این است که از یک طرف خوشحالم که لازم نیست مسیر خانه تا دانشگاه را طی کنم و پشت ترافیک بمانم و دغدغه به موقع رسیدن سر کلاس، آن هم در تایم کاملا مشخص را داشته باشم و از طرف دیگر، دلم برای تک تک لحظه
درباره این سایت