بسم الله الرحمن الرحیم نظریات شخصی است- قبل
ازانکه اقای ابه به ایرا ن بیاید- مدت ها قبل یمن ادعا کرد هدف های جدیدی
درعربستان – وامارت راضربه خواهم زد با امدن اقای ابه تهران مصادف شد باموشگ پرانی یمن با موشک الزلزال غربیان همه
جار پر کردن که این موشک بدستور ایران- برای هشداربه ژاگون وامریکا وعربستان بوده
استکه هیچ دلیلی نداشتند این دو کشت که امروز دچار حادثه شدند – عربیان ادعا
میکنند که با اژدر زده شدند درحایکه بنابرگفته مسئول ایرانی یکی
روزی مرد کشک سابی نزد شیخ بهائی
رفت و از بیکاری و درماندگی شکوه نمود و از او خواست تا اسم اعظم را به او
بیاموزد، چون شنیده بود کسی که اسم اعظم را بداند درمانده نشود و به تمام
آرزوهایش برسد.شیخ مدتی او
را سر گرداند و بعد به او میگوید اسم اعظم از اسرار خلقت است و نباید دست
نااهل بیافتد و ریاضت لازم دارد و برای این کار به او دستور پختن فرنی را
یاد میدهد و میگوید آن را پخته و بفروشد بصورتی که نه شاگرد بیاورد و نه
دستور پخت را به کسی یاد دهد.م
از جمعه شروع شد.
چشم باز کردم و طبق معمول گوشی را گشتم. هیچ گروه خبری را دنبال نمیکنم اما مگر میشود اخبارش را هم دنبال نکرد. در گروهی دوستانه بحث کشتن یک سردار بود. ترس در کنار خشمی که دو ماه بود درونم زندگی میکرد نشست. «اگر جنگ میشد چه؟» باید چکار میکردیم؟ خیلی برنامه داشتیم. هنوز راهی طولانی بود و حتی در چند قدم اول برنامههایمان هم حساب نمیشدیم! آن چند روز در اظطراب و نمایش و اسطورهپروری صدا و سیمای میلی گذشت. سهشنبه فاجعه کرما
از جمعه شروع شد.
چشم باز کردم و طبق معمول گوشی را گشتم. هیچ گروه خبری را دنبال نمیکنم اما مگر میشود اخبارش را هم دنبال نکرد. در گروهی دوستانه بحث کشتن یک سردار بود. ترس در کنار خشمی که دو ماه بود درونم زندگی میکرد نشست. «اگر جنگ میشد چه؟» باید چکار میکردیم؟ خیلی برنامه داشتیم. هنوز راهی طولانی بود و حتی در چند قدم اول برنامههایمان هم حساب نمیشدیم! آن چند روز در اظطراب و نمایش و اسطورهپروری صدا و سیمای میلی گذشت. سهشنبه فاجعه کرما
از جمعه شروع شد.
چشم باز کردم و طبق معمول گوشی را گشتم. هیچ گروه خبری را دنبال نمیکنم اما مگر میشود اخبارش را هم دنبال نکرد. در گروهی دوستانه بحث کشتن یک سردار بود. ترس در کنار خشمی که دو ماه بود درونم زندگی میکرد نشست. «اگر جنگ میشد چه؟» باید چکار میکردیم؟ خیلی برنامه داشتیم. هنوز راهی طولانی بود و حتی در چند قدم اول برنامههایمان هم حساب نمیشدیم! آن چند روز در اضطراب و نمایش و اسطورهپروری صدا و سیمای میلی گذشت. سهشنبه فاجعه کرما
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست
زمزمه های بازگشت زندگی به شرایط عادی به گوش می رسد و من بی تعارف از این بازگشت ناراحتم. دوست دارم شرایط قرنطینه طول بکشد.
چیزهایی که میخواهم بنویسم قطعا جامع و علمی نیست اما دعوت به یک تامل است. این تامل هم الزاما فسفی نیست. شاید کمی شاعرانه باشد اما چه عیبی دارد؟ افلاطون شاعران را از مدینه فاضله اش بیرون کرد اما خودش به عنوان یک فیلسوف در سیسیل نتوانست مدینه فاضله را بسازد.
برتراند راسل مقاله ای خواندنی دا
درباره این سایت